شبی آقا محمدخان قاجار نتوانست از زوزه شغالان بخوابد. صبح که از خواب برخاست مشاورانش را فراخواند و از آنها کیفری بایسته را برای شغالان طلب کرد.
هر یک کیفری سخت را برای شغالان پیشنهاد کردند. اما او هیچ یک را نپسندید و مجازاتی سختتر را برای شغالان جستجو میکرد. دستور داد تمامی شغالانی را که در آن حوالی یافت میشدند، را بیابند و زنده به حضورش آورند.
وقتی شغالان را به حضورش آوردند، بر گردن تمامی آنها زنگولهای آویخت و آنها را دوباره در صحرا رها کرد. طعمهها از صدای زنگوله شغالان میگریختند و هیچ یک نتوانستند طعمهای شکار کنند. چند روزی بدین نحو سپری شد تا همگی از گرسنگی مُردند.
"ایران در دوره سلطنت قاجار، علی اصغر شمیم"
پسر فقیری که از راه فروش خرت و پرت خرج تحصیل خود را بدست میاورد یک روز به شدت دچار تنگدستی و گرسنگی شد . او فقط یک سکه ناقابل در جیب داشت .
در حالی که گرسنگی سخت به او فشار میاورد تصمیم گرفت از خانه ای تقاضای غذا کند . با این حال وقتی دختر جوان و زیبایی در رابرویش گشود دستپاچه شد و به جای غذا یک لیوان آب خواست . دختر جوان احساس کرد که او بسیار گرسنه است . برایش یک لیوان شیر آورد پسرک شیر را سر کشید و آهسته گفت : چقدر باید به شما بپردازم ؟ دختر جوان گفت : هیچ مادرمان به ما یاد داد ه در قبال کار نیک که برای دیگران انجام می دهیم چیزی دریافت نکنیم . پسرک در جواب گفت از صمیم قلب از شما تشکر می کنم.
این نوشتار، یک ترجمهی آزاد از جناب آقای ایمان غواصیه با تلخیص از مقالهی Why We All Need Philosophy نوشتهی مارک منسن، نویسندهی کتابهای اوضاع خیلی خراب است و هنر ظریف بیخیالی که از پرفروشهای معاصر هستند. او در این مقاله توضیح میدهد که بر خلاف تصور عامیانهی عصر حاضر، همهی ما بیش از هر زمان دیگری به فلسفه نیاز داریم.
تصور بیشتر مردم از فلسفه، شامل کتابهایی است غیر قابل فهم و چند هزار صفحهای، که چیز مهمی نمیگویند و چیزی را هم حل نمیکنند. این مردم، پیرمردهای عصا به دستی را تصور میکنند که دکمههای پیراهنشان را جا به جا بستهاند و از سالنهای دانشگاّههای قدیمی عبور میکنند و با خودشان حرف میزنند.
راستش این روزها به هر طرف که سرتان را بچرخانید اخبارِ بدِ بدقواره از جلوی چشم و گوشتان دور نمیشود؛ از آتش جنگ در منطقه بگیرید، تا آتش گرفتن جنگلهای استرالیا و سوختن نیم میلیارد موجود زنده!قصد من از نوشتن این است که بگویم شاید نتوانیم آتش جنگ اولی را کاری کنیم (یعنی در حوزه اختیارات ما نباشد)؛ اما حداقل میتوانیم کاری کنیم تا آتش دومی به این زودیها دامن کل سیارهمان را نگیرد!
من میخواهم امروز درباره «مصرفگرایی» با شما صحبت کنم و بگویم، این کلمهای که شاید در کل زندگیمان 2 دقیقه هم به آن فکر نکردهایم، چطور ممکن است کرۀ زمین را نابود کند و چطور میشود جلوی آن را گرفت.
کاراپت دِردِریان معروف به کارو (به ارمنی Կարապետ Տէրտէրեան) بسیاری با اشعار پرسشگرانه و پایان باز میشناسیم این شاعر ارمنی که در گمنامی تمام (گمنامی از آن جهت که شناخت ما از این شاعر به نسبت قدرت شعری او و سهم مهمی که در ادبیات میتوانست داشته باشد به خاطر موضوعات ساختارشکنانه ای که کارو دنبال میکرد و بازتاب تحریم اندیشه های او توسط دولت ها به بی نشانگی او منجر شد )
سال ۱۹۸۹ ردیابهای صوتی یه زیردریایی متعلق به نیروی دریایی آمریکا، سیگنالهای عجیب غریبی رو ثبت و ضبط می کنن. بعد از بررسی مشخص میشه که این صداها مربوط به آواز یه نهنگه با توجه به شناخت فرکانسی که مهندسین کشتی از فرکانس های قابل تولید توسط نهنگ ها داشتند 52 هزتر بسیار متفاوت تر از فرکانس صدای یک نهنگ بوده و بعد از اون نیروهای آمریکایی که قرار بوده سیستم پیشرفته ی هیدرولیک دریاییشون رو برای ردیابی زیردریایی های روسیه ب کار ببرن به ثبت مسیر و جزییات سفر این نهنگ اختصاص میدن و متوجه میشن که
در روزگاری نه چندان دور یک هیات از گرجستان برای ملاقات با استالین به مسکو آمده بودند. پس از جلسه استالین متوجه شد که پیپش گم شده است و به همین خاطر از رییس کا.گ.ب خواست تا ببیند آیا کسی از هیات گرجستانی پیپ او را برداشته است یا نه؟
چرا باید این فیلم رو نگاه کنید :
بدون شک یکی از بهترین فیلم هایی که تا الان دیدم این فیلم هست که در ژانر درام تولید شده که برگرفته از کتاب "راه طولانی خانه " بر اساس زندگی Saroo Bireele توصیه میکنم حتما این فیلم رو ببینید , این فیلم یه فیلم فوق العاده احساسی , اما منطقی , شخصیت کودکی سایرو یکی از زیبا ترین نقش آفرینی های این فیلم هست , در واقع این فیلم دیدگاه شما رو نسبت به خیلی چیزها میتونه تلنگری بزنه (از جمله فلسفه ی داشتن فرزند , مفاهیم دوست داشتن )