ما را بپوشانید 
در یک روز بارانی
در یک هوای سرد 
آری
در زمستانی...

این درد های لک زده 
این حرفها , دیگر
بیرون نخواهد رفت 
با یک استکان چایی

ما را بپوشانید
با خاکستر سیگار
پس مانده های
ذهن دردآلود یک بیمار

مار را بپوشانید
ما هرگز نپوشیدیم
جز زخم های کهنه ای
از مصدر تکــــرار...

آخر چه میدانید ؟
شاید درد نازا شد
اندازه ی یک خنده روی 
این زمین جا شد

آخر چه میدانید؟
شاید درد "ما" باشیم...