تمام شدم  من
تمام
میدانی؟
تمام شدم
مثل پاکت سیگار

بکوب در تب من درد نغمه هایت را
برقص در من دیوانه هجمه هایت را
دروغ کن دروغ کن دروغ ...
میدانی؟

دروغ کن
همه ی خواب را خیالم را

چقدر از ته این شعر ها سرک بکشم؟
به دود دل بزنم , درد را درک بکشم؟

چقدر با تو از این حرف ها نگویم تا
به عشق شک کنم و عشق را به شک بکشم؟

بیا ... درون من از اعتقاد سیرم کن
از این همه هیجان زیاد سیرم کن

تو اصل شعر منی من شبیه ترجمه ام
بکوب معجزه را در درون جمجمه ام

بکوب در نخ آخر , که تار تر بشوم
خمار بودم از اول خمار تر بشوم

بکوب در من دیوانه هجمه هایت را
تمام شدم من ...تمام .... میدانی؟