تو خیالی که به سمت جنون شکسته شدی 
و از زمان خدا تا کنــــــــــــون شکسته شدی

تمــام درد تو این نیست کــــــــــاش اینها بود
تو از درون خودت تا درون شکـسته شـــــدی

تو دست حسرت یخ بسته ای که بر در مرگ
میان قامت قرن و قـــــــرون شکسته شدی