۵ مطلب با موضوع «داستان ها» ثبت شده است

آقا محمد خان و شغالان

agha_mohamad_khan

شبی آقا محمدخان قاجار نتوانست از زوزه شغالان بخوابد. صبح که از خواب برخاست مشاورانش را فراخواند و از آنها کیفری بایسته را برای شغالان طلب کرد.
هر یک کیفری سخت را برای شغالان پیشنهاد کردند. اما او هیچ یک را نپسندید و مجازاتی سخت‌تر را برای شغالان جستجو می‌کرد. دستور داد تمامی  شغالانی را که در آن حوالی یافت می‌شدند، را بیابند و زنده به حضورش آورند.
وقتی  شغالان را به حضورش آوردند، بر گردن تمامی آنها زنگوله‌ای آویخت و آنها را دوباره در صحرا رها کرد. طعمه‌ها از صدای زنگوله شغالان می‌گریختند و هیچ یک نتوانستند طعمه‌ای شکار کنند. چند روزی بدین نحو سپری شد تا همگی  از گرسنگی مُردند.

"ایران در دوره سلطنت قاجار، علی اصغر شمیم"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

داستانی واقعی از قانون کارما

پسر فقیری که از راه فروش خرت و پرت خرج تحصیل خود را بدست میاورد یک روز به شدت دچار تنگدستی و گرسنگی شد . او فقط یک سکه ناقابل در جیب داشت .

در حالی که گرسنگی سخت به او فشار میاورد تصمیم گرفت از خانه ای تقاضای غذا کند . با این حال وقتی دختر جوان و زیبایی در رابرویش گشود دستپاچه شد و به جای غذا یک لیوان آب خواست . دختر جوان احساس کرد که او بسیار گرسنه است . برایش یک لیوان شیر آورد پسرک شیر را سر کشید و آهسته گفت : چقدر باید به شما بپردازم ؟ دختر جوان گفت : هیچ مادرمان به ما یاد داد ه در قبال کار نیک که برای دیگران انجام می دهیم چیزی دریافت نکنیم . پسرک در جواب گفت از صمیم قلب از شما تشکر می کنم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نهنگ 52 هرتزی

 سال  ۱۹۸۹ ردیاب‌های صوتی یه زیردریایی  متعلق به نیروی دریایی آمریکا، سیگنال‌های عجیب غریبی رو ثبت و ضبط می کنن. بعد از بررسی مشخص میشه که این صداها مربوط به آواز یه نهنگه با توجه به شناخت فرکانسی که مهندسین کشتی  از فرکانس های قابل تولید توسط نهنگ ها داشتند 52 هزتر بسیار متفاوت تر از فرکانس صدای یک نهنگ بوده  و بعد از اون نیروهای آمریکایی که قرار بوده سیستم پیشرفته ی هیدرولیک دریاییشون رو برای ردیابی زیردریایی های روسیه ب کار ببرن به ثبت مسیر و جزییات سفر این نهنگ اختصاص میدن و متوجه میشن که

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

داستان کلاغ و خرس

 

یه کلاغ و یه خرس سوار هواپیما بودن. کلاغه سفارش چایی میده. چایی رو که میارن یه کمیشو میخوره باقیشو می پاشه به مهموندار!
مهموندار میگه: چرا این کارو کردی؟ کلاغه میگه: دلم خواست، پررو بازیه دیگه پررو بازی! 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

پیپ استالین

در روزگاری نه چندان دور یک هیات از گرجستان برای ملاقات با استالین به مسکو آمده بودند. پس از جلسه استالین متوجه شد که پیپش گم شده است و به همین خاطر از رییس کا.گ.ب خواست تا ببیند آیا کسی از هیات گرجستانی پیپ او را برداشته است یا نه؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰